به گزارش پایگاه خبری صدای نایین، ماه خدا قدم به قدم آمد تا امسالمان را گره زد به نوروز، اگر چه برایمان عجیب بود این به هم آمیختن اما حالا که آمده خیر و برکتش را بیشتر از همیشه میتوان حس کرد، گویی خدا حول حالنا را به رمضانش مستجاب نموده است.
رمضانِ نوروز دستمان را گرفت از پایتخت رساند به وطن، به جایی که ریشهمان در خاکش است اگر چه چند کیلومتر آن طرفتر قد کشیده و نفس میکشیم.
اینجا در روستا یاد رمضانهای تهران افتادم، بدو بدو زندگی را روی دور تند تنظیم کردهایم که بشود آخر شب خودمان را برسانیم به “اللهم رب شهر رمضان”های حاج منصور که بپیچد توی کوچه و خیابانهای بازار
این روزها اما حکایت شیرینتر از رمضانهای تهران است، “مغرب” تلویزیون به افق روستا کوک نیست، “باد صبا” هم برایمان اعتبار ندارد، سر سفره کنار هم گوشهایمان تیز است برای شنیدن صدای حاج اسماعیل که از بلندگوی مسجد جامع پر بکشد و بنشیند لب طاقچه، بشود حجت شرعی که روزه را افطار کنیم.
سفره افطار که جمع شود، عقربههای ساعت به هشت و ده دقیقه که برسد چادر گلدار به سر روانهی مسجد جامع میشویم. ۵ دقیقه بعدتر پلههای مسجد مرتبههای سلوک است برایمان، میرویم بالا مینشینیم توی صف نمازی که نفر جلویی و این طرف و آن طرف همه آشنایند، همین آشنا دیدنها برای ما که زهر غربت شهر را چشیدهایم حکم یک نعمت بزرگ الهی را دارد و احلی من العسل است.
اینجا رمضان بدون دغدغهی اسنپ و تپسی و جای پارک، بدون ترس از اینکه بچههایمان چند قدم دورتر بروند مبادا اتفاق تلخی بیفتد، شیرینتر میگذرد.
هرچند فقط ده یازده روز از رمضان روستای زیبای مزرعه امام سهم ما دور افتادهها باشد اما برای همین هم شکر شکر خدا همین که میشود چند روزی را دور از دغدغههای همیشگی زندگی شهری “نفس” کشید.
- نویسنده : محبوبه محمدی مزرعهشاهی