مانکنهای سخنگو
به گزارش پایگاه خبری صدای نایین، آنچه که این روزها بسیاری از خانوادههای نایینی را نگران کرده است و فکر و ذهن بسیاری از افراد جامعه حتی آنانی که خود را بیتفاوت نشان میدهند را، آزرده خاطر کرده است، پوشش نامناسب و زننده برخی از دختران و زنان در خیابانهای این شهر کوچک است.
کافی است یک روز پیاده در شهر قدم بزنید، سیر کردن از اول تا انتهای این شهر یک ساعت هم بیشتر زمان نمیبرد، تغییر ناگهانی پوشش بانوان به خصوص نسل جوان، به وضوح دیده میشود، اینکه یک اتفاق سراسری بوده و برای آن برنامهریزی شده و جنگ نرم و کار دشمن است و از این دست بهانهها را لحظاتی کنار بگذارید! چه اتفاقی برای مردمی شهری افتاده است که به مذهب و دینداری شهرت داشتهاند؟! چه شده است که به این سرعت آن مدهای جردن و ونک به نایین راه پیدا کردهاند؟!
ما در این برنامههای از قبل چیده شده، کجا قرار داریم؟ برای نشدنش و حالا برای توقفش چه کردهایم؟ اصلا چقدر برای این موضوع دغدغه داریم که بخواهیم برنامهای برایش بچینیم؟ اصلا در اندیشه ما جایی دارد؟ اگر فقط یک شب به عمق این ماجرا و به آنچه در پی این ولنگاری اجتماعی رخ میدهد، کمی بیشتر فکر میکردیم دیگر خواب به چشم کسی نمیآمد!
شاید ویترینهای شهر، بتوانند به برخی از این سوالات پاسخ دهند! در همان یک ساعت شهرگردی اگر کمی بیشتر دقت کنید، ویترینهای شهر نظرتان را حتماً جلب خواهند کرد، مانکنهای پشت شیشهها حرفهای زیادی برای گفتن دارند! آنچه که پوشیدهاند گویای بسیاری از مسیرهای رفته و نرفته این شهر است، پوشاکهایی که اسلامی که هیچ، ایرانی که هیچ حتی مد روز دنیا هم نیستند!
تا وقتی این مدلها و این مدها پوشش را برای نوجوانان و جوانان شهر نایین مشخص کنند، وضعیت کف خیابان بهتر از این نخواهد بود که حتی در زمستان با سر برهنه به خیابان میآیند در حالی که خودشان هم نمیدانند چرا!!!
گویا در نایین بودجههای فرهنگی خرج بنرها هم نمیشود چه برسد به آنکه بخواهند برای وضعیت حجاب کار اساسی انجام دهند.
امر به معروف و نهی از منکر یک وجه آن تذکر و نهی کردن است؛ برای اصلاح این وضعیت حجاب، همه مردم باید قفل دهان را باز کرده و به جز غر زدنهای پنهانی و نچ نچ کردنهای ریزکی و آه و افسوس خوردنهای پنهانی و گفتن ناامیدانه وضع مملکت خراب شده است کاری نمیتوان کرد، با مطالبهگری همه با صدای رسا بخواهند و هم به شیوه درست و دوستانه و دلسوزانه متذکر شوند و به خود و دیگران یادآوری کنند که تذکر، هدیه است.
اما وجه دیگر این واجب الهی، ترویج معروف است که چادر و لباس پوشیده و اسلامی یکی از این معروفات است که باید در دسترس باشد، قیمتش مناسب باشد، اصلا باید باشد که ترویج شود اما نیست که نایاب شده که محال شده است که دیده نمیشود چه برسد که فروخته شود! متولیان امر فرهنگی برای این معروف در نایین چه کردهاند؟!
در این شهرستان، کل شهر را هم که زیر و رو کنی، یک مانتو و شلوار مناسب و پوشیده پیدا نمیشود، چه برسد به آنکه اسلامی باشد! چادر که اصلا جز نایابها است!
عدم دسترسی به پوشاک مناسب، خود ترویج کننده مد است، خانوادهای هم که میخواهد برای دختر دهه هشتادی خود لباس پوشیده بخرد وقتی با همین محدود لباسها رو به رو میشود ناچار به خرید آن خواهد شد.
اصلا جا میافتد که همین پوشاک بهترین پوشاک سال است اصلا القاء میشود که فقط باید همین را پوشید همین زیبا است همین مد است اصلا همین مناسب و در شأن یک بانوی مسلمان ایرانی است، اینکه خدا هم در قرآن از جلباب گفته است برای گذشتگان بوده است الان کشور اسلامی به روز شده و مسئولانش، این مدلها را برای بانوان میپسندند؛
وگرنه قیمت یک چادر که برابر با یک دست کراپ و شلوار قد هشتاد و کلاه آفتابی به علاوه یک دست دیگر بلوز و شلوار و هودی کلاهدار نبود که پدری قیدش را بزند و برای دخترش به همین دو دست لباس بسنده کند حتی اگر نیمه عریان باشد و در تنهایی خود، وجدان و ایمان را با فقر و نداری، آرام کند و در گذر زمان افول غیرتش را به تماشا بنشیند.
وگرنه که پشت ویترینها که هیچ در پستوی خاک خورده مغازهها حداقل یک مانتو دکمه دارِ آستین دارِ یقه دار که اصلا اسمش مانتو باشد، پیدا میشد! همین است که مردم میگویند اصلا خودشان میخواهند که این طور باشد…
همین امسال در همین نایین خودمان؛ از اینکه در تابستان، تیشرتهای اسلش مردانه و حتی تیشرتهای خانگی جای مانتوی دختران و بانوان را گرفت و برای خریدش به مغازههای فروش پوشاک مردان میرفتند تا کمی بیشتر فروشنده آقا، قد و قواره و سایز اندامشان را برانداز کند، بگذریم؟
از اینکه کلاه آفتابگیر پسرانه جای روسری و شال زنانه را گرفت و بعد آن شال از دورِ گردن به داخل کیف و در آخر روی جاکفشی خانه جا گذاشته شد هم، بگذریم؟
از اینکه حتی مد هم برای زنان و دختران مسلمان ایرانی معنای دیگری پیدا کرد و از نشان دادن زیباییها به نشان دادن نازیباییها رسید که علاوه بر مچ پا به نمایش ساق پا و ران پا با شلوارهای کوتاه و هفتاد سوراخ و نشان دادن سوراخ شکم که به اصطلاح ناف گویند، تنزل پیدا کرد هم بگذریم؟
از اینکه مطب پزشکان به اتاقهای خصوصی تبدیل شده است هم چطور؟ بگذریم؟
از اینکه از ارائه خدمات به بیحجابان معذوریم فقط شد کاغذ روی دیوار اماکن دولتی و غیر دولتی، باشد از این هم میگذریم!
میگذریم ولی با همه این اوصاف، در این شهر با این حجم از کار فرهنگی برای ترویج حجاب، اگر شخصی، مجموعهای یا موسسهای بخواهد قدمی در این راه بردارد و خدایی نکرده مثلا با نمایشگاه دائمی ملزومات حجاب بخواهد پوشاک اسلامی را با قیمت مناسب در اختیار مردم این شهر قرار بدهد، آنگاه است که برخی متولیان فرهنگی از خواب بیدار میشوند که ای وای چرا فلانی چرا ما نه! و هفت خوان رستم را جلو پایش قرار میدهند تا بارش را ببندد و برود؛
و در آخر مجدد سرشان را در لاک جلسات حجاب کنند! گویی که انگار اصلا اتفاقی نیفتاده است، انگار اصلا فقط آنان بلدند کار فرهنگی کنند، همین که صفحات گزارشاتشان پر شود کافی است؛ دیگرانی هم که میخواهند کار کنند به فکر منافع خودشان هستند! که البته این قصه هر کار فرهنگی در این شهر است.
و البته همچنان بودجههای فرهنگی، هیچ بگذریم اصلا مگر بودجه فرهنگی داریم، مگر برای حجاب هم قانونی و وظیفه ای تعریف شده است، اینکه برای ۳۲ دستگاه حدود ۳۱۰ وظیفه دیدهاند هم برای کشورهای همسایه است و این مردم هستند که فقط باید تذکر دهند الباقی وظیفهای ندارند، همین که بتوانند روسری خودشان یا همسر و دخترشان را محکم بچسبند، هنر کردهاند.
و در آخر، کمی جدیتر!
پوشاک اسلامی باید ترویج شود، باید از طراحان مد و لباس در این زمینه دعوت و حمایت کرد، باید از خیاطان این مدل پوشاک دعوت و حمایت شود، باید پای مدلهای اسلامی را به ویترین مغازههای این شهر باز کرد، باید امر به معروف را زنده کرد اجرا کرد به میدان آورد، اگر میتوانید بسم الله و اگر نمیتوانید مانع توانستنها و خواستنها نشوید نعوذ بالله
و همه ما در توقف این عقبگرد فرهنگی که از خواب خوشِ من و شما، به سرعت جلو زده است، مسئولیم؛ ما یعنی من و شما، منِ زن، منِ مرد، منِ مادر، منِ پدر، منِ روحانی و طلبه، منِ کاسب، منِ کارگر، منِ معلم، منِ مهندس، منِ دکتر، منِ مدیر، منِ رئیس و منِ مسئول؛ همه ما در برابر خونهایی که به بهای این آزادی ریخته شده است، مسئولیم
- نویسنده : فاطمه محمدی