امروز سیزده آبان است، روز تاریخی و تجربهآموز، روز مهمی که آمریکاییها و آمریکادوستان را عصبانی میکند، روز تجسم شرارت آمریکا و تجسم ضربه خوردن آمریکا و روز در خون غلتیدن دانشآموزان مظلوم است.
اما ۱۳ آبان ۱۴۰۱ متفاوت رقم خورد چرا که حساس و پر اهمیتتر از گذشته بود، این ایام اخیر برای مردم ما تداعیکننده تمام روزهای تلخ و سخت تاریخ ایران است؛ باز دخالتهای آمریکا مکرر شده است، باز دست انگلیسیها به خون مظلومان آغشته شده است، باز صدای زوزه صهیونیستها بلند شده است و باز زخمها سر باز کردهاند.
امروز دانش آموزان به خیابانها آمدند ولی با قلبهای پر دردْ از جای خالی همکلاسیها روی نیمکتهای مدرسه، با آخرین تصویر لباسهای خونین دوستانشان در شاهچراغ و با دستهای گره کرده و چشمان گریان از داغهای جانکاه.
دوباره چشمان دانش آموزان ایران با خون و اسلحه آشنا شده و ذهنهایشان پر از سوالِ برای چه؟؟؟ برای حسرت زندگی پوشالی هوسرانان؟ برای یک زندگی توخالی؟ برای آزادی استفاده از زنان؟ یا برای قصههای خیالی؟
اما نه؛ امروز دانشآموزان ایران به پیروی از مکتب شهید سلیمانی آمدند و پاسخ دندانشکن دادند به همه آشوبگران داخلی و مداخلات خارجی و مسئولین مماشاتی و به همه توهمات و رویاهای باطل کوردلان و ابلهانی که ایران و ایرانی را جدا و در خاک و خون و خفت میخواهند؛ آمدند برای ساختن یک زندگی معمولی ولی با عزت، برای زنْ با عفت، برای آزادی با غیرت، برای ایرانِ با افتخار و برای انتقام.
امروز همه نسلها آمدند و ید واحد شدند برای رسوا ساختن دست اشقیا و اتمام حجت با آشوبگران و حمایتکنندگان مجازی، واقعی، رسمی، غیر رسمی و سلبریتی و حامیان مترسکی پشت قابهای موبایل و تلویزیون و برای خنثی کردن توطئههای دشمنان و برای پایان مماشات؛ آری این نسل دانشآموخته مکتب سلیمانی است و هرگز خود را از راه شهدا جدا نمیکند و هرگز با وطنفروشان همصدا نمیشود.
امروز همه دوباره همصدا شدیم، همصدا با شهدا و سرور شهدا سردار قاسم سلیمانی و به حرمت خون تازه شهید روح الله عجمی که هنوز گرم است، به حرمت خون شهید آرمان علی وردی که غریبانه گرفتار خشم مزدوران بیصفت شد اما شجاعانه گفت «حضرت آقا نور چشم من است، شما بزنید!» و به حرمت خون دانش آموزان شهید علی اصغر گوئینی، آرشام سرایداران و محمدرضا کشاورز؛
و به حرمت آخرین آغوش گرم مادر کنار ضریح، به حرمت آخرین قدمهای زائرین شاهچراغ، به حرمت آخرین پناه بی پناهان ضریح، به حرمت پاهای لرزان به وقت وحشت، به حرمت خواهشهای پدرانه در برابر اسلحه نامرد، به حرمت اشکهای تنهایی آرتین، به حرمت آه مادران فهمیده، به حرمت خون ۶۰ شهید انتظامی، نظامی، امنیتی، بسیجی و طلبه و به حرمت دفاع از امنیت، ناموس، زن، زندگی و آزادی و تمام ارزشها و مقدسات نظام جمهوری اسلامی ایران؛ آمدیم.
آمدیم و حماسهای عظیم آفریدیم و خار شدیم در چشم همه دشمنانی که به خاک پاک و ناموس این مرز و بوم چشم ناپاک دوختند؛
و مثل همیشه عهد میبندیم با شهدا که کلیدداران کعبه شیدایی هستند و کعبه شیدایی کربلاست و آمال همه ما رضایت بقیه الله و دیدار سیدالشهدا اباعبدالله الحسین(ع) در وقت شهادت است و پایان این عهد انشاءالله ظهور برحق حجت خدا بر زمین خواهد بود.
- نویسنده : فاطمه محمدی محمدی