انبوهی از مه،مقابل نور وجودم 
انبوهی از مه،مقابل نور وجودم 

*رویا* حسی شبیه یک رویا در امتداد آخرین بازدم هایم غوطه ور می شود… حسی همانند یک هیاهو در دلِ شب! محال ممکنی در میانِ بی قراری آری! حسی همانند یک رویاست خاموشی عشق! برشی از کتاب،شبی بدون یلدا  *تلخی ایام* سپیده دم بی صدا بغضم را پنهان می دارم تا از باریکه ای که […]

*رویا*

حسی شبیه یک رویا
در امتداد آخرین بازدم هایم
غوطه ور می شود…
حسی همانند یک هیاهو
در دلِ شب!
محال ممکنی در میانِ بی قراری
آری!
حسی همانند یک رویاست
خاموشی عشق!
📚برشی از کتاب،شبی بدون یلدا
 *تلخی ایام*
سپیده دم
بی صدا
بغضم را
پنهان می دارم
تا از باریکه ای که برای دیدنت
روشن است،
رفتنت را نظاره کنم!
و به یاد آوردم
روزهای خوش هنگام که رفت
و تلخی ایام، که ماند.
📚برشی از کتاب،شبی بدون یلدا
[*مه آلود*
انبوهی از مه
مقابل نور وجودم
پرده بر افراشته.
دیدگانم سوی دیدن ندارد
و باز هم مه،
تماشایت را
بر افسانه های بدیع
پیوند می زند.
  • نویسنده : یلدا آه مند