کلاس دوم بودیم که صدایش زدیم “یار مهربان”
کلاس دوم بودیم که صدایش زدیم “یار مهربان”
کلاس دوم بودیم که صدایش زدیم "یار مهربان"، خودش را توی دل‌مان جا داد و نمک‌گیرمان کرد؛ اصلا این دوستیِ قدیمی‌مان انتها ندارد.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر پایگاه خبری صدای نایین، می‌نشیند رو به رویم، درست چشم در چشم همدیگر، مهمانم می‌کند به حرف‌های دلش، سطر به سطر، واژه به واژه؛ عادت به کم فروشی ندارد، سفره‌ی دلش همیشه باز باز است و تو باید گوش شنوایش باشی

کلاس دوم بودیم که صدایش زدیم “یار مهربان”، خودش را توی دل‌مان جا داد و نمک‌گیرمان کرد؛ از همان وقتی که برای‌مان شنگول و منگول را حکایت کرد و شنل قرمزی را به خانه‌ی مادربزرگ رساند، از حسنیِ ده شلمرود تا … تا ندارد، اصلا انتها ندارد این دوستیِ قدیمی‌مان!

اما به گمانم این روزها کمی دلگیر شده، نو آمده به بازار و یارمهربان‌مان را دل آزرده کرده، این صفحه‌ی چند اینچیِ فریب‌کار! رنگ و لعاب دنیای صفر و یکیِ مجازی کمتر مجال هم‌نشینی با کتاب را می‌دهد؛ اما راستش را بخواهی عطرِ کاغذِ صفحه‌های کتاب مثل عطر نانِ تازه، حیات را در روح آدمی می‌دمد که چشم‌هایت را ببندی، دست خیالت را به دست‌های کتاب بسپاری و در دل سطرها سفر کنی

کتاب آموزگاری است افتاده‌ و سر به زیر، حواست که پرت شود صدایش در نمی‌آید، این تویی که باید قدرش را بدانی و هوشیار و نکته‌سنج نگذاری دانایی از دستت برود؛ اصلا معیار تفاوت انسان‌ها همین آگاهی است ، آن‌هایی که از علم کتاب بهره برده‌اند و تمام دنیا و حرف‌های‌شان بوی پختگی می‌دهد.

شصت و هشتمین سوره قرآن “قلم” نام دارد و در آیه اول این سوره خداوند سوگند یاد می‌کند به قلم و آنچه می‌نویسد و جانِ کتاب مگر چیزی جز قلم و نوشتن است؟ می‌تواند چنان به اوج برسد که به منزلتش قسم خورد.

کتاب فریادی است خاموش که می‌تواند ملتی را زنده کند یا کاری کند در خواب فرو روند! عجیب قدرتی است که نمی‌توان نادیده‌اش گرفت.

صدای چاپ‌خانه‌ها می‌تواند بر صدای توپ‌خانه‌ها چیره شود و بذر آگاهی در ملت‌ها بکارد و دارایی ارزشمند برداشت کند و علم و آگاهی بیفزاید و توانمندی‌ها را معجزه‌وار بالا ببرد.

و چه کسی می‌تواند چیره شود بر آنانی که از پیشرفت دانش عقب نمانده‌اند و می‌دانند کِی و کجا چگونه قدم بردارند، چگونه سخن بگویند و چگونه زندگی کنند‌.

ابرقدرت‌ها فهمیده‌اند اگر سد آگاهی ملت‌ها شوند، راه برای سلطه طلبی‌شان باز می‌شود، پس رقبای یار مهربان را بَزَک می‌کنند و می‌نشانند مقابل لحظه‌هایمان؛ هرچه خوش آب و رنگ‌تر می‌شوند گرد و غبار بیشتری می‌نشیند روی جانِ کتاب، روی فهمیدن‌ها، روی دانستن‌ها

و خوشا بحال آنانی که هوشیارند چگونه از این بازی بگریزند و به اسارت کسی در نیایند.

  • نویسنده : محبوبه محمدی مزرعه‌شاهی