بزرگ شدن ما مستلزم کوچک شدن بقیه نیست
بزرگ شدن ما مستلزم کوچک شدن بقیه نیست
استاد دانشگاه فرهنگیان کاشان معتقد است برای هر آدمی در هر جایگاهی که است ارزش قائل شوید نه بعد از اینکه نیست.

بزرگ شدن ما مستلزم کوچک شدن بقیه نیست

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری صدای نایین، گاه پند و اندرز یک استاد می­تواند مسیر زندگی شخصی را تغییر دهد، کمتر استادی یافت می­‌شود که تجارب بهارهایی که یکی پس از دیگری طی نموده را در اختیار دیگران قرار دهد.

نه تنها در گفتار بلکه از رفتارشان می‌توان درس‌­های بزرگی آموخت، این بار سوژه‌­ ما یکی از بهترین و متخصص‌­ترین اساتید در حوزه تعلیم و تربیت، جناب آقای جواد ناصح، مدرس دانشگاه فرهنگیان که تقریبا حدود ۳۵ سال سابقه کار و تقریبا همین مقدار هم سابقه تدریس دارند و دیگر هیچ گاه مثل و مانند ایشان تکرار نخواهد شد.

  • از حیطه کاری­تان بفرمایید.

فعالیت­های عمده من تدریس است و کارکردن با افرادی که در زمینه کودک و نوجوان مشکل دارند و همچنین یک مقداری هم فعالیت هنری دارم. رشته تحصیلی‌ام روانشناسی کودکان استثنایی از دانشگاه شهید بهشتی و تهران بوده و در حوزه موسیقی، پیانو و کیبورد می‌زنم.

  • راز موفقیت­تان چه بوده است؟

البته اگر بشود نامش را موفقیت گذاشت، همیشه تصورم این بوده که نیاز است کامل بشویم و هیچ­وقت به این نقطه نرسیدم که فکر کردم کامل شده­‌ام و همواره عطش آموختن به هر شکلی را داشته‌ام و نه فقط آموختن به صورت آکادمیک.

تحت هر شرایطی بزرگترین اولویتم این است که بیاموزم چه از طریق فیلم، کتاب، قصه، شعر، ادبیات و از هر چیز دیگری و همچنان این عطش را دارم و گمان می­‌کنم همین کمک کرده است.

ما یک باور اعتقادی داریم که هرگاه امامی دعا می‌کند که خداوندا مرا کامل نکن علت آن این است که وقتی انسان احساس می­‌کند کامل شده، دست از تلاش برای بهتر شدن و بیشتر دانستن برمی‌­دارد و این نقطه کمالی را که می‌­گوییم، دیگر به آن نمی­‌رسد و در همان سطوح باقی می­‌ماند.

وقتی بزرگان ما مثل بوعلی سینا می‌­گویند واقعا چیزی نمی‌دانیم، حکایت «دل گر چه درین بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست و بسی موی شکافت» و «تا بدان جا رسید دانش من که بدانم همین که نادانم» است، وقتی این بزرگان چنین سخنانی را گفته‌اند، من نیز همچنان تمایل به آموختن از هر کسی با هر سنی، با هر جایگاه و سطح تحصیلاتی دارم، برایم مهم نیست که او چه کسی است برای من مهم این است که آیا می‌توانم چیزی از او بیاموزم یا خیر.

  • استاد، اخلاق خوب و مطالعه مفید چه رابطه‌­ای با هم دارند؟

ما یک جمله معروفی داریم که می­‌گوید روزی که کتاب نخوانده و مسواک نزده.ای دهانت را ببند، کسی که کتاب نمی‌­خواند و مطالعه‌­ای ندارد اصولاً نمی‌تواند انسان با اخلاقی باشد زیرا کتاب خواندن روح شما را تعالی می‌بخشد و‌ باعث می‌شود انسان دیگری شوید در واقع یکجور اشتراک بین آنچه دیگران در جهان می­‌دانند با شما بوجود می­‌آید؛ پس شما از منیّت بیرون می­‌آیید و وقتی از منیّت خارج شدید بال پرواز به شما داده می­‌شود و می­‌توانید رشد کنید و یکی از بزرگترین ویژگی­‌هایش این است که عزت نفس شما را بالا می‌­برد و هرکس عزت نفس بالایی داشته باشد، بزرگ شدن خودش را در کوچک شدن بقیه نمی‌بیند.

بزرگ شدن ما مستلزم کوچک شدن بقیه نیست

  • اولین قدم برای یک پژوهش مفید چیست؟

خوب دیدن، خوب شنیدن، خوب دقت کردن در هر چیزی، پژوهشگر خوب کسی است که در حوزه فعالیت خودش به چیزهایی توجه کند که از نظر دیگران خیلی مهم نیست، چیزهایی را ببیند که دیگران نمی‌بینند.

پژوهش کردن در آغاز مقاله نوشتن نیست، ابتدا این است که بتوانی مسئله پیدا کنی، برای مسئله پیدا کردن باید درگیر آن حوزه شد، یک معلم ابتدایی بیش از هرکسی می‌­داند بزرگترین مشکلات و نقاط ضعف کلاس و دانش آموزانش چیست، این آدم می‌تواند به شما موضوع پژوهش خوبی دهد.

  • توصیه شما به معلمان و دانشجو معلمان چیست؟

همان توصیه که خوب ببینید و خوب بررسی کنید، هر چیزی که در ذهن‌تان با هم تطابق ندارد و توجه‌­تان را جلب می‌­کند و یکجور ذهن­تان را درگیر می‌کند، آن مسئله را حتما جدی بگیرید و دنبال کنید، مثلا چرا بچه‌های الان حاضر به درس­ خواندن نیستند یا چرا باور اعتقادی بچه­‌های الان به اندازه زمان ما نیست؟ این مسائل باید پررنگ شود و از دل همین‌ها مسئله بیرون می­‌آید.

توصیه اختصاصی من به دانشجو معلمان این است که حرص دانستن داشته باشید، شما باید مرا در منگنه­ مطالعه ­کردن و اطلاعات­ دادن و تکلیف­ دادن بگذارید.، اگر شما بخواهید از گیر کلاس ‌و اطلاعات بیرون بروید و یکجور عافیت‌طلبی داشته باشید طبیعتاً برای یک دانشجو معلم رشدی نخواهد بود و آسیب جدی آن بعد از زمانی است که سر کلاس می‌روید زیرا آن وقت کسی نیست که به داد شما برسد.

  • و اما توصیه اختصاصی شما به معلمان…

از لحاظ پژوهشی این است که تمام آنچه که در کلاس می‌بینید جدی است ولی توصیه شخصی و غیر علمی که هرچند مهم‌ترین توصیه من است این بوده که اگر دان‌ش­آموزان­‌تان را دوست بدارید همه چیز حل می‌شود.

  • ازدواج دو معلم را چگونه معنا می ­کنید؟

خیلی هم خوب است و موردی ندارد اما ملاک‌ ازدواج شغل نیست، ملاک کفویت است ولی از این جهت که معلم­‌ها شرایط یکسانی دارند و می‌توانند یکدیگر را درک کنند، راحت‌تر است و اتفاقات بهتری در این حوزه می‌­افتد.

 به نظر شما وجه منفی هم دارد؟

وجه منفی هم می‌تواند داشته باشد ولی خودش به نوبه­ خود نه و بیشتر بستگی به ویژگی­‌های شخصیتی افراد دارد چون خود معلمی طوری است که هفت صبح از خانه بیرون می‌­روید و یک بعد از ظهر برمی‌گردید و زمان تعطیلی‌­تان با هم هستید و‌ همین می‌تواند توافق بالایی را ایجاد کند. ولی وقتی از یک جنس نباشد ما گاها اختلاف‌هایی را دیده‌ایم مثلاً یکی شیفت صبح است و دیگری شیفت عصر و…

  • اگر امکانش هست دو مورد از والاترین آرزوهای‌تان را بگویید.

یکی از آرزوهای بزرگم این است که می‌توانستم کاری بکنم که شهروند شریف تربیت کنم، فکر می­‌کردم پتانسیل این بود که بتوانیم اینکار را انجام دهیم؛ آدمی که در هر پست و مقام و جایگاهی که است انسان باشد و شریف زندگی کند، مهم نیست که چقدر درس خوانده، مهم این است که در هر جایگاهی کارش را درست انجام دهد و شریف باشد و انسان.

یکی دیگر از بزرگترین آرزوهایم این است در حدی که می‌توانستم بچه آسیب دیده نداشته باشیم مثل کودک بد سرپرست و‌ کودک کار.

فکر می­‌کردم اگر موقعیت و جایگاهی داشتم می‌توانستم از طریق مسیر تأمین­ کردن مراکز نگهداری این بچه‌­ها و نجات­ دادن آن‌ها از فضای بدی که دارند و همچنین از لحاظ مالی بجای اینکه برای بدست آوردن مقدار پولی از صبح تا شب شیشه ماشین پاک کنند، درس بخوانند و رشد کنند.

بزرگ شدن ما مستلزم کوچک شدن بقیه نیست

  • یک حرف خودمانی و هرچه که دل تنگتان می‌خواهد بگویید…

آدمی تا است توجه می­‌خواهد، وقتی نیست دیگر مهم نیست چه مراسمی برایش بگیرید، برای هر آدمی در هر جایگاهی که هست ارزش قائل شوید نه بعد از اینکه نیست؛ هرچی به خودتان نمی‌پسندید به دیگران هم نپسندید و بزرگ شدن خودمان مستلزم کوچک‌ شدن دیگران نباشد، خودت باید بزرگ باشی. جایگاه و ارزش آدم‌­ها را ببینید، هرکسی یک‌ جایگاه خاصی دارد نه فراتر و نه پایین تر از آنچه که است.

پایین را بالا ببرید اوضاع خراب می­‌شود، «من از روییدن خار سر دیوار دانستم که ناکس کس نمی‌گردد از این بالا نشینی­‌ها»

از آن طرف هر کسی را در جایگاه و به اندازه خودش ببینیم و این به نفع همه است و اینگونه همه چیز خوب می­‌شود.

  • سوالی بوده که دوست داشته باشید از شما پرسیده بشود ولی نپرسیدم؟

شاید مثلا اینکه مسیر رشد بچه ­ها چه می‌تواند باشد؟

سر کلاس همیشه می‌­گویم زیاد کارتن ببینید، زیاد بازی بچگانه کنید، زیاد شعر بچگانه بلد شوید، زیاد فیلم ببینید، زیاد کتاب بخوانید، زیاد قصه بخوانید، زیاد با بچه­ ها مشغول باشید و با کودکان بازی کنید.

منِ کودکی تان را یادتان نرود.

کنکور، ما‌ را از من کودکی در آورده.

خودت باش!

نه آنی که یک سیستم می‌خواهد تو باشی

به اندازه کافی سیستم‌ ما را سیستمی می‌­کند ولی در بقیه موارد خودت باش و بهترین جایی که می‌توانی باشی کودکی است.

  • نویسنده : زهرا فخارزاده